روی لینک های زیر کلیک کنید و از سایت های بین نظیر دیدن کنید
می نویسم تنها به یاد او و برای او...می نویسم به یاد روزهای شیرین انتظار،به یاد لحظه های
فراق و چشمان منتظر..
می نویسم به یاد او که عشق را در نهان خانه ی جانم گذاشت و واژه ی شیرین انتظار را به من آموخت.
به راستی که انتظار چه زیباست...چه زیباست آن چشمانی که هر روز چشم به راه معشوق می ماند
و چه پاک و مقدس است آن دلی که هر لحظه برای معشوق بتپد.زندگی آن لحظه ای است که منتظرخود رادر زیر سایه
معشوق بیابد،معشوقی که تمام هستی تنها با وجود او معنا پیدا می کند.معشوقی که نام قشنگش کبوتر دل را دیوانه وار به شوق پرواز در می آورد.
آری...نام دلربایش توهستی.(...؟؟؟... جان تمام هستی ام،لحظه های بی کسیم و آشیان وجودم تنها زمانی معنا پیدا می کند که تو در کنارم باشی)...
هر روز و هر شب چشم به راه جاده ی بی منتهای روزگار هستم تاروزی که تو به بیایی...
هر گنهکاری مجازاتی دارد ولی روزگار سخت ترین مجازاتش را برای دل عاشق من گذاشت،آن هم دوری تو...
خدایا میخواهم فریاد بزنم میخواهم اشک بریزم تا این بغض چند ساله را که تو در من بوجود آوردی بترکد میخواهم فریاد بزنم و اسمش را صدا زنم که شاید تو نگاهی به من اندازی و به این دل خسته من توانی بدهی تا بتوانم همچنان منتظر بمانم....آه ه ه ه ه ه خدای من.